گزارش تصویری (راه رفتن)
من مدت مدیدی بود که با کمک میز راه می رفتم ............... بعضی وقتا ماشینم رو هول میدادم و راه می رفتم ............. بعضی وقتا هم کارای خطر ناک می کردم............. تا اینکه بلاخره موفق شدم و خودم به تنهایی را ه رفتم.................. اینم یک عکس از دختری که لباس مامانش رو پوشیده و بسیار شلخته است........... اینخا هم مشغول مورچه خوار سواری است............ یک صندلی مخصوص هانا مانتانا هم دارم که روش عکس و اسمش است و خیلی دوسش دارم .........وقتی روش می شینم احساس بزرگی می کنم ...........ولی خیلی خطر ناک ازش پیاده می شم و خودم رو پرت می کنم پایین.............اه.............خدا به من رحم کنه............. &n...
نویسنده :
هانا خانم
23:09